نامه استاد به دخترش در آستانه ازدواج

نور چشمم عزيزم دخترگراميم!
سلامت و سعادت تو را از خداوند متعال همواره مسألت داشته و دارم و خوشوقتم كه خداوند دعاهاي نيمه شب مرا در مورد تو مستجاب فرمود و ترا سعادتمند و خوشبخت فرمود شوهر و زندگي نصيبت فرمود كه فوق العاده مورد رضايت من است.

فرزند عزيزم! مي گويند:

 
مرد خردمند هنرپيشه را***عمر دو بايست در اين روزگار
تا به يكي تجربه آموختن*** با دگري تجربه بردن به كار

ولي بعضي افراد آنچنان زيرك و باهوشند كه گويي دوباره به دنيا آمدند و اين بار دوم است و بعضي افراد چنانند كه با چند بار به دنيا آمدن هم تجربه نمي آموزند! من اميدوارم تو و ساير فرزندانم از گروه اول باشید. دختر عزيزم خداوند متعال مي فرمايند: اگر نعمتي به شما دادم و شما قدر دانستيد و حق شناسي كرديد بر نعمات خودم بر شما مي افزايم و اگر دچار طغيان و سركشي شديد نقمت جانشين نعمت مي كنم . اميدواري من اينست كه همه فرزندانم قدردان نعمت ها و تضلات الهي باشند تا روز به روز خداوند بر تفضلات خود و نعمات خود بيفزايد. اگر زندگي من و مادرت كه از صفر شروع شده (وبه طور يقين اگر تو به جاي مامانت بودي تاب نمي آوردي) روز به روز و سال به سال بهتر شده است .الحمد الله از آن جهت كه هميشه قدردان نعمت هاي الهي بوديم و جاهلانه عمل نكرديم هميشه تفكر و تعقل را جانشين احساسات و هيجانات كرده ايم. من دوستدارم كه تو هر آنچه در دل داري با من در ميان بگذاري و به وسيله نامه يا حضوري در هر زمينه و درباره ي مطلبي كه باشد فرقي نمي كند و اگر مايل باشي كه من با احدي در ميان نگذارم نمي گذارم كه تو خودت مي داني كه دروغ هزگز به زبان و قلم من جاري نميشود

مرتضي مطهري 5/7/56

گشت و گذار در منزل استاد

                    

به گزارش مشرق به نقل از فارس، در سال 1331 شهید مطهری از قم به تهران مهاجرت کرده است و پس از 15 سال اجاره نشینی در محله‌های جنوب تهران در کوچه دردار، خیابان ری، با کمک مالی همسرش اقدام به خرید خانه‌ای در نزدیکی حسینه ارشاد که نقش بسزایی در تاسیس و هدایت محافل داشتند کردند.

بسیاری از جلسات فکری و فعالیت انقلابی شهید مطهری در این خانه بوده است و بسیاری از دانشجویان و شخصیت‌ها در آن رفت و آمد داشتند. سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران در راستای وظایف و ماموریت‌های خود اقدام به خرید و بازسازی و تجهیزات این مکان کرد و همزمان با بیست‌و هشتمین سالگرد شهادت استاد به موزه تبدیل شد.به گفته علی مطهری بسیاری  از کتاب شهید مطهری در طبقه دوم نوشته شده است...

بقيه در ادامه مطلب

ادامه نوشته

قاتل استاد

    پس از حدود دو ماه كه از شهادت ايشان مي گذشت در يكي از خوابهايي كه ديدم گفتم: ((ما چطور قاتل شما را بشناسيم؟))

   ايشان فرمودند: (( وقتي او را ببينيد، لباس سبز بر تن دارد.))

   چند ماه بعد، كه براي محاكمه ضارب ايشان به دادگاه رفتيم، در وسط دادگاه، يك مرتبه به ياد اين خواب افتادم. ديدم آري، لباس قاتل سبز است.

    در شبي كه قاتل استاد اعدام شد (البته ما به صحنه اعدام نرفتيم) آمبولانسي كه جنازه قاتل استاد را مي برد، شديداً بوق مي زد و راننده اش بسيار خوشحال بود. اين امر برايمان غيرطبيعي بود. وقتي از راننده علت را سوال كرديم گفت: شب ترور آقاي مطهري، من پس از حادثه از بيمارستان طرفه به محل رفتم. بدون اينكه بدانم اين شخص كيست ديدم كه يك آقاي روحاني نفس هاي آخر را مي كشد. در همان حال، با خداي خودم گفتم: خدايا! آيا من كه در اين حال، اين مظلوم را در حال جان دادن بلند مي كنم، مي شود روزي جنازه قاتلش را بلند كنم؟

    خداوند دعاي مرا مستجاب كرد و اتفاقاً در اين شب مرا با آمبولانس به ((زندان اوين)) اعزام كردند كه متوجه شدم قاتل شهيد مطهري را اعدام كرده اند.

پي نوشت: خاطرات آقاي محمد مطهري، فرزند شهيد، برگرفته از كتاب پاره اي از خورشيد ص۱۴۷

منزل استاد

                    منزل استاد شهید مرتضی مطهری

بقیه تصاویر را در ادامه مطلب ببینید

ادامه نوشته

استاد و زندگی مشترک

اعظم خانم 26 سال با استاد زندگی مشترک داشتند ثمره این ازدواج چهار دختر به نامهای فریده، وحیده، حمیده، سعیده و سه پسر با نام علی، محمد و مجتبی است.

 

استاد و ازدواج

13 ساله بود که استاد شاگرد پدرش بود. استاد نزد پدرش در مشهد درس حکمت می خواند.

در سن۱۳سالگی ایشان را از پدرش خواستگاری کرد. در 14 سالگی به عقد استاد در آمد.

 

استاد همه چیز تمام بود...

استاد، استاد دانشگاه تهران بود.

استاد سخنران منحصر به فرد انجمن اسلامی پزشکان در سال های ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸ بود.

استاد رهبر هیئت های مؤتلفه اسلامی بود.

استاد موسس حسینیه ارشاد بود.

استاد بنیانگذار جامعه روحانیت مبارز تهران بود.

استاد مسئول تشکیل شورای انقلاب اسلامی بود.

استاد مسئول کمیته استقبال از امام بود.

و و و ......